زندگی روستایی

دلم سوخت ب حال پسری
ک وقتی گفتم کفش هایم را خوب واکس بزن
گفت:
خاطرت جمع باشد!!!!
مثل سرنوشتم سیاهش میکنم!!!

  • بهروز خان
خوب میدانم که یک روز.....

یکی از همان روزهایی که خیلی هم دور است..!.

مجبورم ببوسم و بگذارم کنار......

تمام چیزهایی را که نداشتیم

دستهایت را،
  • بهروز خان

نه از خاکم نه از بادم
نه در بندم نه آزادم
نه آن لیلاترین مجنون
نه شیرینم نه فرهادم
فقط مثل تو غمگینم
فقط مثل تو دلتنگم
اگر آبی تر از آبم
اگر همزاد مهتابم
بدونِ تو چه بی رنگم
بدونِ تو چه بی تابم

دوستت دارم

  • بهروز خان


  • بهروز خان
د افزوده می شود.
  • بهروز خان